خجسته طلعت. خجسته رو. آن که طلعتش خجسته است. آنکه لقایش خجسته است: مهرگانش خجسته باد چنان کو خجسته پی و خجسته لقاست. فرخی. و در موضع سقاه هر خوش پسری... خجسته لقایی... کمر بر میان بسته. (تاریخ جهانگشای جوینی). دلیل راه شو ای طایر خجسته لقا که دیده آب شد از شوق خاک آن درگاه. حافظ
خجسته طلعت. خجسته رو. آن که طلعتش خجسته است. آنکه لقایش خجسته است: مهرگانش خجسته باد چنان کو خجسته پی و خجسته لقاست. فرخی. و در موضع سقاه هر خوش پسری... خجسته لقایی... کمر بر میان بسته. (تاریخ جهانگشای جوینی). دلیل راه شو ای طایر خجسته لقا که دیده آب شد از شوق خاک آن درگاه. حافظ
مبارک سرنوشت. بخت خجسته. بخت مبارک. بخت میمون: خجسته بخت بر او آفرین کند شب و روز کند فریشته بر آفرین او آیین. فرخی. کسی که چنگ زد اندر خجسته خدمت او خجسته بخت شد و کام خویش کرد بچنگ. فرخی
مبارک سرنوشت. بخت خجسته. بخت مبارک. بخت میمون: خجسته بخت بر او آفرین کند شب و روز کند فریشته بر آفرین او آیین. فرخی. کسی که چنگ زد اندر خجسته خدمت او خجسته بخت شد و کام خویش کرد بچنگ. فرخی